هفت بعد ذهن

هفت بعد ذهن
چکیده این مطلب : انتشار : ۲۱ , مرداد , ۱۴۰۲ ۱ نظر ۲۵۱ بازدید زمان مطالعه ۷۶ دقیقه پادکست به زودی

انسان یک کل است، کلیت همه هستی است که لایه های مختلف ارتعاش ظریف و فاحش در درون او قرار دارد، هر چه پیوسته به اعماق وجود خود نفوذ کنید، هر چه ظریف تر تکامل پیدا کنید در نهایت به واقعیت بی زمان و بی مکان خود می رسد. سپس به عنوان یک واقعیت در همه هستی شناسایی می شود.

 

هفت بعد ذهن- نقشه هستی و آگاهی

ساتگورو سیوایا سابرامونیاسوامی(سیوایا سابرامونیاسوامی یک رهبر مذهبی هندو آمریکایی بود که توسط پیروانش به گورودوا معروف بود. سوبرامونیاسوامی در اوکلند کالیفرنیا به دنیا آمد و در جوانی هندوئیسم را پذیرفت)، آگاهی را به هفت دسته تقسیم می کند که از درشت تا بسیار ظریف شامل می شود. دو مورد اول وجود فیزیکی را توصیف می کنند – درون و بیرون اشیا. بعد سوم سطح هوشیاری طبیعی بشر است که شامل افکار و احساسات درباره زندگی خود و دیگران است. بعد چهارم تا هفتم را می توان به عنوان قلمروهای درونی، عرفانی یا بالاتر آگاهی توصیف کرد. آنها در همه چیز هستند اما برای دسترسی مداوم به آموزش و تمرین نیاز دارند. این مقاله منحصر به فرد در ارائه راهنمایی در تلاش های ما برای دسترسی به حالات درونی آگاهی مفید است.

subramuniyaswami

دسترسی به ابعاد بالاتر مستلزم دانستن این است که وضعیت درونی در کدام بعد ذهن قرار دارد. مانند دنبال کردن یک نقشه توسط دریانورد، هنگامی که یک تجربه فوق آگاهانه را تجربه می کنیم، می توانیم بارها و بارها به آن بازگردیم، درست همانطور که ملوانان می توانند بارها به یک ساحل روی نمودار برسند.

 

گورودوا با ارتباط دادن آنها به چاکراها، یک کلید برای تجربه حالات هوشیاری در بعد چهارم تا هفتم به ما می دهد. به طور خاص، او بیان می کند که در حین مدیتیشن، برای تجربه حالات هوشیاری درونی در بعد چهارم، از ناحیه سینه (چاکرا آناهتا) به جهان نگاه کنید. برای بعد پنجم، از ناحیه گلو (چاکرای ویشودا) به بیرون نگاه کنید. برای بعد ششم، از بین چشم ها (چاکرا آجنا) به بیرون نگاه کنید. برای بعد هفتم، از بالای سر به دنیای درون نگاه کنید (چاکرای ساهاسرارا).

               ساتگورو بودیناتا ویلانسوامی

 

مقدمه

ابعاد درونی ما روشی مفید برای نگاه کردن به زندگی و درک تجربیاتی است که در مسیر درونی داریم. با شناسایی ابعاد، می‌توانیم همیشه بدانیم که دقیقاً در کجای آگاهی هستیم و این دانش کنترلی است بر آگاهی که برای ادامه صعود به بالا نیاز داریم. در همه حال ما در تمام ابعاد جریان داریم. همه ابعاد در حال حاضر در درون ما به طور کامل وجود دارند. با این حال، ما فقط به صورت دوره‌ای در یکی از آنها آگاه هستیم زیرا آگاهی خود را بزرگ می‌کند و با تمرکز بر آن بعد را ثبت می‌کند.

 

آگاهی و هفت بعد

خود آگاهی از یک بعد به بعد دیگر متفاوت عمل می کند. وقتی از بعد چهارم به زندگی نگاه می‌کنیم، عمیق‌تر از بعد سوم یا دوم می‌بینیم، در بعد دوم اصلاً عمقی پیدا نمیکنیم. ما عمق و زندگی، نشاط و سرزندگی را در بعد دوم در روابط بین آدم ها و اشیاء می می بینیم که ناخودآگاه ایجاد شده اند. اما حس نفس، شخصیت، از بعد سوم تکامل پیدا میکند زیرا کاملاً از نیروی مغناطیسی تشکیل شده است. در بعد دوم عقل و عواطف بر ما مسلط است.

 

وقتی با مدیریت مثبت بعد دوم و سوم آگاهی را برای سفر آزادانه را در ذهن رها کنیم، وارد دنیای دیگری می شویم. ما نمای کلی از بعد دوم را به دست آوردیم، آگاهی بالاتری که می‌توانیم در یک محدوده زمانی نه روزه ببینیم و به همه پیچیدگی‌های بعد سوم و چگونگی ایجاد آن نگاه کنیم. به یک معنا، ما نور بیشتری را در بعد سوم یعنی ناحیه تاریک یا خاموش ذهن قرار می دهیم. [در اینجا منظور از آگاهی عبارت است از: شعور فردی; ادراک؛ دانستن؛ شاهد ادراک، “چشم درونی روح.”]

 

وقتی در تاریکی و سردرگمی درونی هستیم، این بعد سوم است. اما همانطور که نور بیشتری را به بعد سوم آوردیم و دیدیم که چگونه ساخته شده است، در بعد چهارم قرار میگیریم و می‌توانیم به ابعاد عمیق‌تر نگاه کنیم. از بعد پنجم، ما از پیچیدگی ها و کارکردهای درونی بعد چهارم آگاه می شویم، می بینیم که اعصاب روانی چگونه هستند، می بینیم که چگونه جریان های عصبی روانی انرژی خود را از منبع مرکزی انرژی می گیرند. در بعد پنجم، ما متوجه نور درخشانی می شویم که جمجمه را پر کرده بود. در یک لحظه ما دانش گسترده ای را کشف می کنیم و ایجاد، حفظ و نابودی اشیاء را در بازه های زمانی به ظاهر بزرگ به طور همزمان در زمان حال می بینیم. عشقی عمیق، عشقی جهانی و فراگیر بر ما آشکار می شود. هنگامی که ما به درک وضعیت تنگنای همنوعان خود می رسیم، مهربانی ظاهر می شود.

هفت بعد ذهن

 

وقتی آگاهی تغییر کند به جای سفر یا جریان در ذهن، می توانیم تمرکز کنیم و به هر منطقه ای از ذهن نگاه کنیم. وقتی به بعد ششم تکامل بیابیم، جایی که تمام فرم ها به صدا و رنگ تقلیل می یابد. قلمرو دینی یا آسمانی نیروها که توسط خدایان و دیوها نمایش داده می شد آشکار می شود. از بعد ششم، که مربوط به چاکرای آجنا یا چشم سوم است، جهان های درونی باز می شوند و نور در سراسر بدن جاری می شود.

 

بعد هفتم، یا چاکرای ساهاسرارا، ما را به آگاهی ناب یا فضای خالص خالی از شکل می آورد – آگاهی که فقط از خودش آگاه است. در اینجا آگاهی نهایتاً حتی از رویاهای باشکوه ابرآگاهی کناره گیری می کند سرانجام، همانطور که مار دم خود را می بلعد، آگاهی حل می شود و تنها آگاهی می ماند، خدای فراتر از همه ابعاد ذهن.

 

البته، دانستن ابعاد، ساز نظر فکری مجذوب گستردگی این چشم‌انداز یک چیز است و تبدیل آن‌ها به بخشی تجربی از زندگی‌مان یک چیز دیگر. این همان کاری است که باید در ادامه انجام شود. ابعاد را در تجربیات شخصی خود شناسایی کنید و از خود بپرسید: «این نوع اتفاقات متعلق به کدام بعد است؟ چگونه یک بعد در درون من با بعد دیگر ارتباط دارد؟» قسمت های مختلف ذهن را مشخص کنید. آنها را به دقت ترسیم کنید و جنبه هایی از خود را که قبلاً هرگز نمی دانستید وجود دارند را شناسایی کرده و از آنها لذت ببرید.

 

مشاهده خواهید کرد که انسان یک کل است، کلیت همه هستی است که لایه های مختلف ارتعاش ظریف و فاحش در درون او قرار دارد، هر چه پیوسته به اعماق وجود خود نفوذ کنید، هر چه ظریف تر تکامل پیدا کنید در نهایت به واقعیت بی زمان و بی مکان خود می رسد. سپس به عنوان یک واقعیت در همه هستی شناسایی می شود.

ابعاد ذهن

 

هفت بعد ذهن به طور خلاصه:

 

بعد اول

درون اجسام فیزیکی که نمی توانید آنها را ببینید یا لمس کنید.

 

بعد دوم

تمام اشیاء فیزیکی که می توانید ببینید و لمس کنید.

 

بعد سوم

نیروهای مغناطیسی مرتبطی که بین مردم و اشیاء وجود دارد.

 

بعد چهارم

آگاهی شناخت نیروهای مرتبط با ابعاد پنجم، چهارم و سوم. یک حالت طبیعی برای کسانی که مدیتیشن می کنند.

 

بعد پنجم

آگاهی از اشکال در آنها

کلیت در حالات تجلی پیشرونده

 

بعد ششم

ناحیه کمیاب ذهن که در آن فرم ها از صدا و رنگ های درونی درک می شوند.

 

بعد هفتم

گسترش آگاهی به فضای بی پایان درونی.

 

بعد اول: درون اشیا

بعد اول

درون سلول انسان: در حالی که سطح یک سلول ساده است (بعد دوم)، اما درون آن فراتر از حد تصور است. در اینجا هنرمند سلولی را برش داده است تا تعدادی از ده‌ها هزار گنجایش آن را آشکار کند. باانی سخون BAANI SEKHON

 

بعد اول درون چیزهایی است که نمی توانید ببینید یا لمس کنید. داخل یک تکه میوه بعد اول است. بیرون یا سطح میوه بعد دوم است. درون بدن فیزیکی، زمین، یک درخت و یک سنگ – اینها همه در بعد اول قرار دارند. برای بیرون آوردن بعد اول، به سادگی میوه را باز کنید. بخشی که قبلاً دیده نشده بود و دست نخورده بود اما اکنون قابل مشاهده و محسوس است که به بعد دوم آورده شده است.

 

جالب است بدانیم که بیشتر علم مدرن به کشف دانش بعد اول اختصاص دارد در حالی که در درون عناصر مولکولی، اتمی و زیر اتمی ماده، هفت بعد دیگر کشف می شود. بنابراین دانشمند با بررسی ماده، ابعاد عمیق تری را تا حدی می یابد که ماده را به انرژی و انرژی را به صوت و نور تقلیل می دهد. و با کاهش صدا و نور به آگاهی ، در آستانه درک متفکرانه مشابه آنچه در مراقبه عمیق کشف می شود، قرار می گیرد. بنابراین، تمام ابعاد ذهن در هر سلول، در هر اتم در جهان وجود دارد.

 

در بعد اول ذهن که آرهموشوم (arehmushum) نامیده می شود، جریان های انرژی وجود دارد. انرژی در حالت های ساکن ، چرخشی،  فشاری، کشیدن، بالا رفتن، سقوط، جذب، دفع، تغییر شکل، پر کردن، خالی کردن، ظاهر شدن و ناپدید شدن است. هجده شکل انرژی در بعد اول وجود دارد که برهم کنش دارند و باعث پدیده‌های در دنیای فیزیکی می شوند که مورد مطالعه علم مانند گرانش، تکانه، اینرسی، مغناطیس، الکتریسیته و نیروهای مختلف هستند. ما می‌توانیم بدون داشتن مفاهیم قبلی، کنش‌ها و فعل و انفعالات درون گیاهان، درون سنگ‌ها، درون آب، باد و آتش را به راحتی در طبیعت ببینیم.

 

بعد دوم: حواس پنجگانه

بعد دوم

ببینید و لمس کنید: بعد دوم شامل اشیاء فیزیکی است، همه چیزهایی که می توانیم ببینیم و لمس کنیم. در اینجا هنرمند به طرز هوشمندانه ای چشم را در دست به تصویر کشیده شده است. بگراند تصویر سلول های روی یک برگ است. BAANI SEKHON

 

بعد دوم شامل چیزهایی است که هم می توان آنها را دید و هم لمس کرد – سطوح اشیایی مانند گل ها، سنگ ها و آب. وقتی این اشیاء را بدون فکر کردن به آنها، بدون احساس دوست داشتن یا دوست نداشتن – صرفاً ادراک خالص – مشاهده می کنیم، از بعد دوم آگاه هستیم.

 

بعد دوم فقط از دو لایه شکل تشکیل شده است، زیرا بدون ارزیابی یا تحلیل دیده می شود که به مشاهدات ما عمق می دهد. اگر چشمان خود را ببندیم و سپس آنها را خیلی آهسته باز کنیم می توانیم بدون ارتباط با هر چیزی که می بینیم آن را به طور عینی همانطور که هست ببینیم. این نمای مسطح از دنیای اجسام را می توان با باز کردن تنها یک چشم راحت تر از هر دو چشم باز تجربه کرد. زمانی که هر دو چشم باز هستند، تمایل به درگیر شدن با آنچه می بینیم وجود دارد. آنچه ما درک می کنیم چیزهایی هستند که با حواس پنج گانه قابل شناسایی هستند – چیزهایی که می توانیم ببویم، بشنویم، لمس کنیم، بچشیم و ببینیم. این ادراکات همه از طریق حواس دو بعدی هستند. آنها از طریق تفسیر ، به ابعاد عمیق تر ذهن سرازیر می شوند.

 

نگاه عارف به عالم اشیا اینطور است که، بعد دوم را مجموعه ای منسجم از «اشیا» می داند. او با شناخت محدود ذهن اشیا، یا مرز هوش بعدی، درگیر رابطه اش با آنها نمی شود. با این وجود، او اشیاء را مشاهده ، قدردانی ، یا با چشم پوشی از آن، با بعد دوم ارتباط برقرار می کند. او جهان دو بعدی را در جایی که به آن تعلق دارد قرار می دهد.

 

شکل ها همیشه در بعد دوم در حال تغییر هستند. با این حال، ماده ای که از آن ساخته شده است، از شکلی به شکل دیگر بازیافت می شود. بر اساس دیدگاه عارف، همه اشکال در تمام چرخه های زمانی درون ذهن وجود دارند. به این معنی که هیچ چیزی خلق نشده است. چیزی حفظ نشده است. چیزی ویران نشده است همه چیز به طور همزمان با هم وجود دارند و هر از گاهی در ابعاد مختلف تجلی می یابند.

 

ویرانی، تغییر شکل در بعد دوم از طریق چرخه‌های زمانی، زمانی آشکار می‌شود که چیزهایی از چرخه‌های زمانی کوتاه مشاهده می‌شوند – برای مثال یک گل. بازه زمانی کوتاه یک گل به ما این امکان را می دهد که جوانه زدن، شکوفه دادن، زندگی و پوسیدگی آن را در عرض چند روز یا حتی چند ساعت مشاهده کنیم. اتم های یک گل زمانی که گل خود را با شکستن یک چرخه زمانی مغناطیس زدایی کند، به اشکال دیگری تغییر میکنند. درخت بانیان یا کوه نمونه‌هایی از اشیایی هستند که ظاهراً ماندگاری بیشتری دارند، یا سال‌ها یا قرن‌ها طول می‌کشد تا روند پوسیدگی قابل رویت شود.

 

بعد دوم از طریق جنبه های خاصی از چرخه های زمانی ایجاد شده و ایجاد خواهد شد و از دو بخش تشکیل شده است: تداوم زمانی یا حافظه و آگاهی غریزی که به طور غیرارادی بر اساس الگوهای عادت در انسان و همچنین در حیوانات عمل می کند. پس طبیعت با ذهن غریزی مرتبط است. الگوهای حافظه یک گل بسیار قوی است و سال به سال، قرن به قرن ظهور می کند. فراموش نمی کند که چگونه خود را تشکیل دهد. بنابراین، بعد دوم توسط نیروهای غریزی طبیعت، ذهن غریزی حیوانات و انسان در پیوند با الگوهای حافظه ذهن بزرگ طبیعت ایجاد می شود – که انسان بر اساس نیازها و خواسته های خود آن را ایجاد می کند.

 

خود انسان این چرخه های زمانی را تا حدودی کنترل می کند، اما نه به طور کامل. برای یک چیز، او بعد دوم را در هشیاری در چرخه های زمانی کوتاه، متوسط یا طولانی، بسته به ماهیت ساخت شیء، کنار هم نگه می دارد. اگر واقعاً خودش آن را بسازد، آنگاه مقدار انرژی و فکری که برای برنامه ریزی و تفکر صرف می شود، چرخه زمانی را طولانی یا کوتاه می کند. از آنجایی که بدن او از بعد دوم است، با وارد شدن به یک چرخه زمانی خاص، به آن چرخه و اشیاء موجود در آن نیرو می افزاید و می تواند به عنوان خالق، حافظ یا نابودکننده عمل کند و در نتیجه یک چرخه زمانی طبیعی را طولانی یا کوتاه کند.

 

بعد دوم دنیای بیرونی است که بیشتر زبان ها به وفور آن را توصیف می کنند و آن را برای ما واقعی جلوه می دهند و به آن احساس ماندگاری می دهند، زیرا ذهن انسان به چیزهایی که نام یا برچسب گذاری شده اند، آنها را تشخیص می دهد. اکثر مردم دارایی را به دست می آورند و به جای استفاده از آن مال از طریق دوست داشتن و نداشتن به آن وابسته می شوند زیرا آن شی بخشی از ذهن آنها می شود و برای آنها واقعی می شود. آنها آن را جدی می گیرند و زمانی که زمان دفع آن اموال فرا می رسد ناراضی هستند. این نشان دهنده تنگ شدن ذهن است که ناشی از زبان و نگرش هایی است که مالکیت و اهمیت چیزهای فیزیکی را نامتناسب می سازد.

بعد دوم

یک سلول گیاهی روی یک برگ.

 

مدیتیشن آچاریا(Acharya)

« دهه‌ها پیش، مراقبه‌ای داشتم که بدون اطلاع من را به بعد اول برد. قبل از آن، کم و بیش آن را رد کرده بودم. به هر حال، این تنها بعدا اول است، و شش مورد دیگر نیز بالاتر و احتمالاً مهم‌تر هستند. در این مراقبه، ناگهان با این که بعد اول چقدر وسیع است مواجه شدم. بسیار عمیق و پیچیدگی داشت. متوجه شدم که بعد اول برای عملکرد کیهان بسیار مهمتر از بعد دوم که می توانیم آن را ببینیم و لمس کنیم است. در واقع، بعد دوم یک سطح صرف است، مانند دیواره سلولی یا پوست روی بدن ما، که در زیر آن عملکرد واقعی سلول قرار دارد. از آن روز، من از آنچه گورودوا می‌گوید «درون چیزهایی که نمی‌توانیم ببینیم و لمس کنیم» بسیار قدردانی کرده‌ام. درون بسیار بزرگ‌تر و اساسی‌تر از بیرون است. آنچه را که نمی بینیم و لمس نمی کنیم بی نهایت بزرگتر از آنچه انجام می دهیم است.»

 

پروفسور زیست شناسی مایکل دنتون، در کتاب تکامل: نظریه ای در بحران، پیچیدگی سلولی انسان [اولین بعد بدن خودمان] را با مثالی توضیح می دهد: «برای درک واقعیت زندگی همانطور که توسط زیست شناسی مولکولی آشکار شده است، ما باید یک سلول را هزار میلیون بار بزرگتر کنیم تا بیست کیلومتر قطر داشته باشد تا شبیه یک کشتی هوایی غول پیکر به اندازه کافی بزرگ باشد که شهری بزرگ مانند لندن یا نیویورک را بپوشاند. چیزی که در آن صورت می‌بینیم موضوعی با پیچیدگی بی‌نظیر و طراحی تطبیقی خواهد بود. در سطح سلول، میلیون‌ها روزنه مانند روزنه‌های یک سفینه فضایی وسیع را می‌بینیم که باز و بسته می‌شوند تا جریانی مداوم از مواد به داخل و خارج جریان یابد. اگر بخواهیم وارد یکی از این روزنه ها شویم، خود را در دنیایی با تکنولوژی عالی و پیچیدگی گیج کننده می یابیم… فراتر از ظرفیت های خلاقانه خودمان، واقعیتی که نقطه مقابل شانس است، که به تمام معنا بر هر چیزی که توسط هوش انسان تولید می شود برتری دارد.

 

 

بعد سوم: افکار و احساسات

بعد سوم

بعد سوم، جایی که انسان ها عمدتاً در آن زندگی می کنند، درباره افراد و روابط آنها با افراد دیگر و با اشیا است. نماد نوار کناری تفسیر هنرمند از درهم تنیدگی انرژی ها بین افراد است که به صورت دو درخت که دور یکدیگر پیچیده شده اند نشان داده شده است. باانی سخون – BAANI SEKHON

 

بیشتر مردم اوقات خود را در بعد سوم زندگی می کنند. این دنیای افکار و احساسات، عواطف و نظریه های فکری است. با تازگی، ایده های جدید، احساسات جدید، مدهای جدید، اکتشافات جدید، هر چیز جدید رشد می کند. جهان بعد سوم به سرعت در حال تغییر است.

 

وقتی چشمانمان را باز می کنیم و به دنیای بیرونی نگاه می کنیم، جایی که چیزها را از طریق بینایی، شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی درک می کنیم، حواس پنج گانه به طور طبیعی واکنش نشان می دهند. آنها بر اساس شخصیت و ساختار عادت انسان واکنش نشان می دهند. اگر چیزی را که به بوییدنش عادت کرده است بو کند، آن را دوست دارد. اگر با بویی ناآشنا برخورد کند، طبیعت حیوانی می‌گیرد و می‌گوید: این را «دوست ندارم». او دوست داشتن ها و بدشانسی ها، عشق ها و نفرت ها را شکل می دهد که بعداً از طریق تکرار به شادی ها و غم ها تبدیل می شود. تپش ناشی از این جاذبه و دافعه ها در سیستم عصبی انسان در ارتباط با افراد و اشیاء، تولد بعد سوم در انسان را ایجاد می کند.

 

انسان منیت شخصی خود را از طریق این واکنش های ظریف سیستم عصبی خود نسبت به جهان اشیاء و دنیای دیگران ایجاد می کند. هنگامی که تجربه کافی به الگوهای عادتی و عمل و واکنش تبدیل شد، او شروع به تشریح آن چیزها می کند. او تمام تأثیرات خوب، مثبت و آشنا را در ذهن خود را جمع می کند که به آنها عادت کرده است. سپس آن برداشت هایی را که سیستم عصبی او را تحریک کرده است و آنهایی را که ناآشنا هستند کنار می گذارد. بنابراین او به طور کامل وارد بعد سوم ذهن می شود، جایی که بیشتر جهان همانطور که ما به طور کلی می شناسیم در آن رخ می دهد .

 

زمانی که ما ناخودآگاه ، امکانات فکری خود را وارد بعد دوم می کنیم باعث می شویم بعد سوم اتفاق بیفتد. ما به جهان پیرامون خود، بالا و پایین، راست و چپ نگاه می کنیم و در تجزیه و تحلیل چیزهای بعد دوم شروع به مقایسه می کنیم. پسند و ناپسند بعد سوم است. اولین و ساده ترین ساختار بعد سوم به این ترتیب ایجاد می شود. در مرحله بعد، پسندها و ناپسندها را ارزیابی می‌کنیم، و همزمان لایه‌های پیچیده‌تر بعدی از وجود بعدی را ایجاد می‌کنیم. یعنی ما برداشت های خود را تجزیه و تحلیل می کنیم و آنها را با برداشت های دیگران می سنجیم. ما به افکار خودمان فکر می کنیم. ما نسبت به احساسات خود احساساتی داریم و از این مقایسه‌های در هم تنیده این بعد تکامل می‌یابد. از طریق نسبت مقایسه‌های ما، ابتدا اشیاء، سپس تعامل ما با اشیاء، از طریق پاسخ سیستم عصبی، و در نهایت افکار و احساسات خود ساخته‌مان، بعد سوم برجستگی پیدا می‌کند و به شدت آگاهی را در سینمای جذاب و به ظاهر بی‌پایان درگیر می‌کند.

 

وقتی با دیگران در اتاقی می نشینیم، بعد سوم آنچنان اولویت را دارد که بیشتر فعالیت ها در آنجا انجام می شود. یک نفر باید مبلمان را مرتب می کرد، اتاق را تمیز می کرد یا حتی یک وعده غذایی آماده می کرد. اما وقتی در اتاق جمع می شویم، کنار هم می نشینیم، بلافاصله از بعد دوم هوشیاری خود را از دست می دهیم. در عوض، ما تقریباً به طور انحصاری با احساسات، عواطف، تمایلات، مفاهیم، دوست‌داشتن و دوست نداشتن خود ارتباط داریم. در صحبت کردن، خندیدن و جر و بحث کردن، نیروی زندگی حیاط بخش خود را وارد بُعد سوم می کنیم، با انرژی که دیگران به بحث اختصاص می دهند تحریک می شویم. همانطور که نیروها در میان همه افراد حاضر در اتاق مخلوط و در هم می آمیزند، بر اساس شیمیایی شدن کل ذهن گروه، یا به رنگ های مثبت خلاقانه ، یا منفی و مشاجره آمیز می پردازند.

 

کسی که مراقبه میکند تلاش می کند تا آگاهی را به طور مداوم در بعد چهارم حفظ کند، در حالی که به صورت محبت آمیزو آرام از بعد اول، دوم و سوم جدا می شود. بعد چهارم پایگاه خانه است، ناحیه ای از ذهن که پس از مدیتیشن به آن باز می گردد، جایی که اجازه نمی دهد آگاهی به انتهای غرایز و عقل موجود در بعد سوم سرازیر شود. در انسان چرخه های غریزی بخش نسبتاً حداقلی از بعد سوم را تشکیل می دهند. چرخه های عاطفی و فکری برجسته تر است. همه افراد چرخه های عاطفی دارند. آنها همیشه خوشحال یا همیشه غمگین نیستند. آنها همیشه سیر نیستند و همیشه گرسنه نیستند. جزر و مد این بعد همیشه در جریان است، همیشه در حال تغییر است.

بعد سوم

تفسیر این هنرمند از درهم تنیدگی انرژی ها بین مردم، که به صورت دو درخت که به دور یکدیگر پیچیده شده اند نشان داده شده است.

 

بعد سوم در عمق

بعد سوم جوهر دوگانگی است، جابجایی مداوم نیروها. در دنیای متغیر بعد سوم دو جریان انرژی اساسی و پیچیده وجود دارد. اولی جریان نیرو بین افراد و اشیا است. این یک جریان یک طرفه است که از طریق آن افراد با اشیا ارتباط برقرار می کنند. دوم جریانی است بین دو نفر یا بیشتر و نیز بین انسان و حیوانات است. جریانی از انرژی تولید شده در بدن توسط فرآیندهای زندگی را تجسم کنید. این انرژی یا پرانا دائماً از منبع مرکزی انرژی خارج می شود و هاله را تشکیل می دهد ، انرژی فیزیکی را تشکیل می دهد که بدن را حرکت می دهد ، افکار و احساسات را تشکیل می دهد. این پرانا یک میدان نیرو در اطراف بدن ایجاد می کند. به محض اینکه دو نفر با هم ارتباط برقرار می کنند، این میدان های نیرو برهم کنش می کنند، یا دو جریان انرژی با هم تبادل می کنند. اگر این انرژی ها طبیعتی مشابه داشته باشند، نتیجه دوستی است. هنگامی که این انرژی ها را به عنوان ترکیب، جذب و دفع آنها در روابط انسانی درک می کنیم، سپس شروع به کشف اجزای تشکیل دهنده آنچه ما جهان می نامیم می کنیم.

 

از نقطه نظر بعد دوم که به بعد سوم نگاه می کند، آگاهی از احساسات، عواطف و نیروهای محرک به ظاهر قدرتمند بعد سوم شگفت زده می شود. ما خود را قربانی نیروهایی می‌دانیم که خارج از کنترل ما هستند. به طور کلی، اگر از این منظر به مطالعه ذهن بپردازیم، به یک معنا، از بعد دوم به بعد سوم و چهارم نگاه کنیم، سطح را با این سوال از خود تجزیه و تحلیل می کنیم که «چرا این اتفاق برای من افتاد؟ چرا چنین شد؟ چه کار کردم که مستحق این کار بودم؟» بسیاری از مردم تمام طول عمر خود را در حالت ضمیر خودآگاه می گذرانند، سعی می کنند ضمیر ناخودآگاه را تجزیه و تحلیل کنند و برای تلاش های خود چیزهای کمی کشف می کنند.

 

بعد چهارم: آگاهی بالای کوه

Dim_4

شناخت: بعد چهارم ضمیر ناخودآگاه است که در آن ما ارتباط متقابل همه چیز را می بینیم و درون و بیرون را درک می کنیم. دنیای دانستن است. نماد نوار کناری سری چاکرا است، یانترای عرفانی که برای مدیتیشن استفاده می شود. BAANI SEKHON

 

بعد چهارم حالت طبیعی انسان است، حالتی که او در آن ساکن است، مگر اینکه وقایع بیرونی آگاهی را از بین ببرد. اینجاست که باید زندگی را هر روز زندگی کرد، با داشتن آن آگاهی بالای کوه که به همه چیز می نگرد و امکان لذت بردن و مشارکت کامل در جهان را می دهد در حالی که همیشه می دانیم دقیقاً در کجای ذهن هستیم. این تجربه حالت ناب آگاهی را در ذهن به ارمغان می آورد و آستانه فضای درونی وسیع و تحقق معنوی است. مکان زیبایی برای بودن است و می توانید با احساس قدرت در قسمت ستون فقرات خود همیشه در آنجا باشید. لحظه ای که آن انرژی تابشی را در ستون فقرات احساس می کنید، از بعد سوم جدا می شوید و به بعد چهارم اوج می گیرید.

 

همانطور که این انتقال رخ می دهد، اولین نور درونی در سر دیده می شود. معمولاً یک درخشش کم رنگ و ماه مانند است که در بالای سر از بعد چهارم به بعد تا پنجم دیده می شود. این نور تاریکی بعد سوم را روشن می کند. بعد سوم ناحیه تاریک ذهن است و ما فقط از طریق دو نور بعد چهارم به وضوح راه خود را در آن می بینیم: : نور خورشید یا نور الکتریکی که خود انسان برای روشن شدن بعد سوم و رفع ترس از ندانستن که مساوی با ترس از تاریکی است اختراع کرده است.

 

وقتی می‌توانیم خودمان را آنقدر در هشیاری ثابت نگه داریم که دیروز و فردا را درست در همان لحظه ببینیم، در بعد چهارم هستیم. زمانی که بتوانیم خود را آنقدر ثابت نگه داریم که جریان نیرو و ارتعاش را در جو درونی بین افراد دیگر و خود ببینیم، در بعد چهارم هستیم.

 

وقتی از نظر عاطفی در هم پیچیده یا ناراحت هستیم و می بینیم که از نظر عاطفی ناراحت هستیم، در بعد چهارم هستیم. بعد چهارم ناظر است. اگر کاملاً در بعد سوم درگیر شویم، ناراحت می‌شویم، اما آنقدر با این احساسات همذات پنداری می‌شویم که بتوانیم به طور همزمان مشاهده کنیم: «من ناراحت هستم. من احساس گیج و وحشتناکی می کنم!» وقتی ذهن را تماشا می کنیم که فکر می کند، از بعد چهارم استفاده می کنیم. فقط بعد چهارم می تواند فرآیند تفکر را در کار مشاهده کند. این یک راه خوب و واضح به عنوان ناظریا شاهد برای نگریستن بعد چهارم است. میلیون ها روش مختلف وجود دارد که آگاهی می تواند در بعد چهارم عمل کند ، اما این بهترین راه برای تعریف و یادگیری آن است.

 

درک به دست آمده از بعد چهارم باعث می شود که فرد معلم و فیلسوف خوبی شود. هنرمندان در بعد چهارم قرار دارند. هر بار که چیزی را طراحی یا خلق می کردید، زیبایی درون را از طریق سیستم عصبی خود به نمایش می گذاشتید. آیا کل سیستم عصبی شما احساس خوبی نداشت؟ این بعد چهارم ناخودآگاه شما بود.

 

وقتی می گوییم فردی ذهن بازی دارد، بیشتر مایل به گوش دادن است تا اینکه با شما شوخی کند، او در بعد چهارم هوشیار است. او یک فرد جدید است. وقتی او چیزی می گوید، به این دلیل است که چیزی برای گفتن دارد و به طور کلی دیدگاه او از نگاه کردن به جهان کاملاً با نگرش مادی افراد اطرافش متفاوت است. او قادر است هر چهار طرف یک موضوع را به طور همزمان ببیند و منظور مردم را بفهمد حتی اگر دیدگاه آنها با دیدگاه او متفاوت باشد. او الهام بخش دیگران است. او خوشبختی را احساس میکند و لذت می برد. او خلاق و منحصربه‌فرد است و خارج از چارچوب کار می‌کند. او مستقل است و به خودش و قدرت ستون فقراتش تکیه دارد. او سریعا به دیگران کمک می کند. او بسیار با انگیزه و با اهداف کاملاً مشخص است. او انرژی خود را به خوبی مصرف می کند، نه اینکه نیرویی را که او را به سمت جلو و به درون سوق می دهد، هدر دهد یا تخلیه کند. او مشتاق است، شیفته زندگی است، با اشتیاق فراوان برای دنبال کردن مسیر معنوی.

 

آنقدرها هم که به نظر می رسد ماندن گاهی در بُعد چهارم سخت نیست. بسیاری از مردم بدون اینکه متوجه شوند مقدار زیادی از زمان خود را در قلمرو بعدی چهارم می گذرانند. اما کشف بعد چهارم یا هر بعد دیگری این است که ما قبلاً آنجا هستیم و می‌دانیم چه زمانی آنجا هستیم و چه زمانی نیستیم. اگر این را بدانیم، به طور خودکار می توانیم متوجه شویم وقتی در آنجا نیستیم چگونه آنجا باشیم.

 

گذار از بعد سوم به بعد چهارم زمانی اتفاق می افتد که ناخودآگاه ما به اندازه کافی خود را از نیروهای متضاد رها کند تا تشخیص دهد که آگاهی در ذهن حرکت می کند و به جای حالت هایی از احساس و عقل که از آن عبور می کند با آگاهی همذات پنداری کند. سپس کنترل خاصی بر نواحی شلوغ قبلی بعد سوم به دست می آوریم. ادراک بیشتر می آید. ما قادریم بعد سوم را به وضوح ببینیم و برای مدت طولانی تری روابط مناسب خود را با بعد دوم، سوم و چهارم حفظ کنیم.

بعد چهارم

سری چاکرا، یانترای عرفانی که برای مدیتیشن استفاده می شود.

ثبات در بعد چهارم

ورود به بعد چهارم بسیار آسان است، بسیار آسان. زمانی که همه چیز آنطور که ما می‌خواهیم پیش نمی‌رود، نگه داشتن آن چشم‌انداز جدا کمی چالش‌برانگیزتر است – اما وقتی نیروها هموار شدند، بازگشت آسان است. در حالی که خود انسان بعد سوم را در زندگی روزمره ایجاد می کند، بعد چهارم وجود انسان و چگونگی ارتباط او با خود در درون خود است. با این حال، مانند بعد پنجم قدرتمند نیست، اما آرام و ساکت است.

 

این پایگاه خانه برای شهود است. او هرگز در هشیاری فراتر از بعد چهارم حرکت نمی کند، هرگز به فکر، عاطفه یا حتی اشکال متعدد ابرآگاهی وابسته یا یکسان نمی شود. او ناظر است، و آگاهی او متمرکز است، مانند مرغ مگس خوار معلق است، و در حالی که در آرامش و روشنایی وجود خود آرام می گیرد، بر جریان بیرونی زندگی حاکم است. او از مرکز ساکت مستقر خود، به هر جنبه ای از حالات ذهنی مرتبط نگاه می کند، حالات مرتبط سیستم عصبی که در بعد چهارم دیده می شود. آگاهی او اساساً در بُعد چهارم باقی می‌ماند و نیازی نیست که به بعد سوم یا دوم سرازیر شود، زیرا قوای بینایی و قوه بینایی درونی از قبل از طریق بعد سوم و دوم می آید و بر آن ابعاد حاکم است. از این نقطه نظر، ما می‌توانیم ساختمان درگیری‌های عاطفی را در بعد سوم، مشاهده و عملکرد واحدهای عاطفی و فکری خود و دیگران مشاهده کنیم. از این جدایی، ما توانایی حل سردرگمی‌ها، درگیری‌ها و گرفتاری‌های گوناگون و متنوعی را که روزانه با آن مواجه می‌شویم به دست می‌آوریم.

 

بعد پنجم: ذهن نور

بعد چهارم

شناخت: بعد چهارم ضمیر ناخودآگاه است که در آن ما ارتباط متقابل همه چیز را می بینیم و درون و بیرون را درک می کنیم. بعد چهارم دنیای دانستن است. باانی سخون

 

این دیدگاه که همه چیز در دنیا خوب است، این تجربه که همه چیز همانطور که باید باشد، در حال حاضر کامل است، از بعد پنجم است. در این حالت ما به سعادت بزرگی پی می بریم، پذیرشی همه جانبه و فراگیر از جهان هستی همانطور که هست، که نشان می دهد کل هستی متناسب با یکدیگر کار می کند. همه چیز درست و صحیح است. شما نمی خواهید چیزی را تغییر دهید یا بهبود دهید، یا چیزی را متوقف کنید یا کاری را شروع کنید، زیرا همه چیز خوب است. اکنون، شما هرگز در بعد سوم یا حتی بعد چهارم که الهام بخش گفتمان فلسفی است، چنین احساسی نخواهید داشت.

 

بعد پنجم قدرتمند است. مفاهیم نقص در هماهنگی کامل همه چیز را ریشه کن می کند. بصیرت محض است. سپس بصیرت به بعد چهارم ترجمه می شود، جایی که می توان آن را با آگاهی بیرونی انسان درک کرد. متافیزیک‌دانان بعد پنجم را «ذهن نور» می‌نامند، زیرا آن ناحیه‌ی فوق‌آگاه است که از آن نور سفید شفاف درون دیده می‌شود تا سر را پر کند. دیگران آن را خدا می نامند. با ورود انسان به بعد ششم، این نور در سراسر بدن فیزیکی گسترش می یابد و حتی در هنگام راه رفتن در پاها نیز دیده می شود.

 

وقتی افراد در بعد پنجم وارد می شوند، از واقعیت های روزمره دور نیستند. بعد پنجم آنها را بسیار هوشیار و درخشان می کند. آنها همانجا هستند آنها کارهایی را می بینند که باید انجام شوند و آن کار را انجام می دهند. از آنجایی که آنها از یک انبار عظیم انرژی و یک نقطه برتر تکاملی گسترده استفاده می کنند، حتی کارهای ناآشنا را با اطمینان خاطر انجام می دهند – گویی هزاران بار آن را انجام داده اند. آنها احساس داشتن می کنند. هیچ چیز عجیب یا ناخوشایند به نظر نمی رسد. همه چیز آشنا است، و آنها فیض را در هر بخش از زندگی به ارمغان می آورند.

 

در ابتدا، ما بعد پنجم را فقط از طریق نورها، بینش های کوتاه کشف می کنیم. مردم شهودی داشته اند که الگوی کل زندگی آنها را تغییر داده است. صدای آرام و کوچک یا صدای درونی مستقیماً از بعد پنجم می آید. چشم سوم از بعد پنجم و ششم عمل می کند. سپس یکی از دشواری ها پیش می آید – تبدیل دانش و بینش به یک درک مفهومی. اغلب اوقات بینش بعد پنجم آنقدر عمیق و ظریف است که نمی توانیم آن را برچسب گذاری کنیم و بنابراین نمی توانیم آن را در الگوهای حافظه خود بازسازی کنیم. ما فکر می کنیم، “اوه، این بسیار واضح است، آنقدر واضح است که هرگز نمی توانم آن را فراموش کنم.” ده دقیقه بعد ما در حال تقلایم برای حفظ تجربه ای که مانند رویا شروع به محو شدن می کند هستیم. با این حال، هرچه بیشتر و بیشتر با این لایه‌ها آشنا می‌شویم، حافظه به راحتی بر سلول‌های فیزیکی مغز تأثیر می‌گذارد و بعد پنجم برای ما بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

 

در بعد پنجم ذهن، تکامل کلی درک می شود. وقتی گلی را می‌بینیم، نه تنها آن را همان‌طور که در آن لحظه هست می‌بینیم، بلکه همزمان مراحل زندگی آن را از خلقت تا حفظ تا متلاشی شدن می‌بینیم. اینجاست که ما «زندگی را در یک دانه شن می بینیم». همه چیز در درون همه چیز است. بعد پنجم بی زمان نیست، اما هیچ آگاهی از زمان یا حتی بعد سوم ندارد.

 

اختراعات و موسیقی های بزرگ از بعد پنجم در یک لحظه به وجود آمده اند و پس از آن سال ها کار روی تمام جزئیات تا بعد چهارم و سوم انجام شده است. روانی‌های بیدار وارد بعد پنجم می‌شوند و می‌توانند الگوهای آینده و گذشته را از طریق چشم سوم بخوانند.

 

بعد پنجم می تواند مربوط به چاکرای kalingkasim° است که در گلو قرار دارد. افرادی که در بعد پنجم هوشیار هستند، عشق عمیق جهانی به افراد دیگر دارند. آنها اغلب انسان دوست هستند. زندگی برای آنها تجربه ای شاد و حتی سعادتمندانه است که اتفاقات در زمان بندی عالی رخ می دهد. دیگران دوست دارند با آنها باشند، زیرا آنها در همان جا باز هستند و به نیازهای دیگران پاسخ می دهند. نیروهای زندگی آنها آنقدر آگاهانه هدایت نمی شوند که به طور فوق آگاهانه از بعد پنجم خود هدایت می شوند که همه جنبه ها را در تناسب نگه می دارد. البته، آنها همچنین به یک ظرفیت بعد چهارم قوی برای دنبال کردن این جهات ظریف و یک بعد سوم قوی برای حفظ نیروهای ابرآگاهی نیاز دارند. اگر آنها خود را در حال مبارزه با نیروهای بعد سوم بیابند که قوانین و مقررات آنها ممکن است کاملاً برای آنها آشنا نباشد، مشکلات خود را در بعد پنجم حل می کنند. راه‌حل‌ها به وضوح به سراغ آنها می‌آیند، و با ظرفیت قوی بعدی چهارم، آن را دنبال می‌کنند و انجام می‌دهند.

 

در بعد پنجم، ما هیچ حس ایگو، من یا من شخصی نداریم، که در نهایت از عناصر بعد دوم و سوم تشکیل شده است. افرادی که این دگردیسی را از آگاهی معمولی تجربه می‌کنند، و سپس خود را نظم می‌دهند تا شدت وجود بعدی پنجم تداوم یابد، همنوعان خود را با شفقت آرام دوست دارند.

 

آنها انسان دوستان بزرگی هستند و مشکلات دیگران را بدون انتقاد درک می کنند. اتفاقات  با زمان بندی دقیق که در زندگی آنها مناسب است برای آنها رخ می دهد . آنها برای دریافت هر چیزی باز هستند آنها جهت مثبت را از بعد پنجم دریافت می کنند، که به طور دوره ای، نیروهای آنها را تنظیم می کند، و تمام جنبه های دیگر را در یک راستا نگه می دارد. آنها متوجه می شوند که چگونه کارها را انجام دهند – آنها خلاق هستند.

بعد پنجم

تکامل یک دانه به جوانه و در نهایت یک گیاه بالغ

 

سعادت در بعد پنجم

راه تثبیت در آگاهی پنجم بعدی این است که یک زندگی درونی مثبت و با فضیلت و زندگی بیرونی مثبت و با فضیلت داشته باشد. این عمل ساده لایه های ظریف آگاهی می بخشد. در مراحل اولیه مدیتیشن ، بعد پنجم به نظر می رسد بسیار پرتحرک ، تقریبا خارج از دسترس است. به تدریج ، پس از سالها تمرین معنوی پایدار ، می توانیم آزادانه در قلمروهای بعد پنج ارتباط برقرار کنیم. این امر به بخشی از زندگی تبدیل می شود که ما آن را در طول مدیتیشن و سپس در میان فعالیت های معمولی کشف می کنیم. هنگامی که این اتفاق می افتد ، تغییرات چشمگیر در زندگی ما به دلیل مهاجرت آگاهی به یک کانال جدید در ستون فقرات آشکار می شود.

 

اگر جریان Símshumbisi را به عنوان رشته های بند ناف در کنار هم تجسم کنید ، آگاهی به طور کلی فقط از طریق یکی از آنها جریان می یابد. برای ورود به رشته بعدی ، نمی توان از وسط رشته فعلی پرش کرد. شما باید به بالا بروید ، به بعد پنجم ، زیرا این تنها راه است. بیشتر مردم فقط از یک یا دو جریان آگاه هستند و معتقدند که این همه چیزی است وجود دارد.

افرادی که قبلا این مسیر را تجربه کرده اند و مجدد کانال آگاهی بعد پنجم را تجربه می کنند ممکن است ندانند دقیقاً چه اتفاقی افتاده است اما قطعا اتفاقی افتاده است ، و در اینجا آنها به دنبال درون خود هستند. تجربه مجدد کانال بعد پنجم می تواند در هنگام غم و اندوه شدید ، با ملاقات با یک موجود مقدس یا حتی در هنگام خواب اتفاق بیفتد.

 

بعد ششم: دنیای صداها و رنگها

بعد ششم

صدا و رنگ: دنیای درونی عمیق این بعد از صدا و رنگ ظریف ساخته شده است که در اینجا به عنوان پوسته حلزونی صداساز نشان داده شده است که رنگ های درخشان از همه سایه ها را در درون خود نگه می دارد. نماد نوار کناری شعله‌ای ثابت است که ذهن کاملاً ساکن را که از آگاهی آگاه است و نه چیز دیگر، را تداعی می‌کند. BAANI SEKHON

 

در بعد ششم همخ چیز از رنگ، صدا و ارتعاش است و اشکال لطیف و موجودات متشکل از این عناصر هستند. رنگ های بعد ششم بر خلاف رنگ هایی هستند که تا به حال در سطح زمین دیده ایم. آنها روشن تر و در عین حال ظریف تر هستند و با هم مخلوط می شوند. به عبارت دیگر، رنگ ها به داخل و از یکدیگر عبور می کنند و انواع رنگ های نفیس را با فرم ایجاد می کنند. جسم زیبای اکتینیک نور بدن خالص درونی، در بعد ششم وجود دارد.

 

آگاهی در بعد ششم ظرفیتی همه جانبه دارد که ترجمه آن به درک مفهومی بعد چهارم دشوار است. بنابراین، عرفا اغلب تجربیات عمیق بعد ششمی دارند، اما همیشه نمی توانند آن تجربه را بعداً به یاد آورند. این بعد خارج از فرآیندهای عادی فکر و زمان است و یک تجربه طولانی مدت ممکن است یک ماه به نظر برسد، در حالی که مدت واقعی آن در سطح فیزیکی تنها دو ثانیه است. و چنین تجربه گسترده ای نمی تواند در ساختار الگوهای حافظه زمان-فضای بعد چهارم ثبت شود. اما بعد چهارم جنبه‌های خاصی از تجربه را درک می‌کند و آنها را به کار می‌برد و در زندگی روزمره‌اش استفاده می‌کند. تمرین گسترده کایف» [آگاهی از خود] و سایر تلاش‌های متفکرانه منظم، آگاهی هر چه بیشتر از ابعاد عمیق‌تر را در ادراکات روزانه به ارمغان می‌آورد.

 

علم اخیراً بعد ششم را کشف کرده است. این به ما می گوید که همه مواد به شکل بزرگتری از انرژی هستند و حتی یک صندلی را می توان در سطح زیر مولکولی به صدا و رنگ تبدیل کرد. اما صندلی در بعد دوم فقط یک صندلی معمولی است. در همه ابعاد به طور همزمان وجود دارد اما در هر بعد متفاوت به نظر می رسد.

 

قدیسان و حکیمان بزرگ مورد احترام به طور کامل و آگاهانه در این قشر نادر ذهن زندگی کرده اند. افرادی هستند که زمانی در بدن فیزیکی و در بعد چهارم زندگی می کردند و اکنون کاملاً در بعد ششم زندگی می کنند. می توان بدون بدن فیزیکی در این بعد زندگی کرد و همچنان کاملا هوشیار بود.

 

خدایان معبد موجوداتی با بعد ششم هستند. وقتی از معابد بازدید می کنیم، آنها در واقع دعاهای ما را می شنوند و می بینند. موجودات بزرگی که دیگر نیازی به بدن فیزیکی ندارند نیز در این بعد ساکن هستند.

 

اگر آگاهی در تمرکز به خوبی آموزش داده شده باشد، می توان خود را آرام در بعد ششم نگه داشت و در آنجا باقی بماند تا نیروهای درونی مرتبط با یکدیگر را که بدن های درونی انسان را می سازند – بدن اکتینودیک یا اختری و بدن اکتینیک طلایی، مشاهده کرد.

 

بعد ششم یک ناحیه محافظت شده از ذهن است که کمتر از سایر حالت ها قابل دسترسی است. دروازه‌های این قلمروها توسط موجودات خشن و ظاهراً اهریمنی محافظت می‌شوند، بهترین راه برای دسترسی به بعد ششم این است که از بعد هفتم وارد شوید. بهترین راه برای به دست آوردن یک پادشاه این است که خودتان یک پادشاه باشید. بهتر است که مراکز روانی بعد ششم را آگاهانه باز نکنیم، بلکه قلمرو را درک کنیم. زمانی که زمان مناسب باشد، تجربه خود به خود خواهد آمد. به هر حال، ورود به بعد هفتم به همان اندازه سعادتمند با وارد کردن انرژی simshumbusi در ستون فقرات و از آنجا به آگاهی خالص – کایف – بسیار آسان تر است. سعادت بعد هفتم با بعد ششم کاملاً متفاوت است.

 

صفحه فوق آگاه بعد ششم در چشم سوم یا چاکرای آجنا قرار دارد. مکانیسم درونی هاله انسان، مکانیسم درونی اشکال فکری، مکانیسم درونی صفحه اختری و کالبد ناخودآگاه نور همه در این بعد قرار دارند. نیروها و پرتوهای انرژی اکتینیک، شکست‌های مختلف انرژی مغناطیسی، پرتوهای میدان‌های نیروی اکتینیک که از بعد هفتم تابش می‌کنند، و پرتوهای میدان‌های نیروی مغناطیسی که از بعد سوم و چهارم منتشر می‌شوند، همگی در درون یکدیگر قرار می‌گیرند. بنابراین، بعد ششم قلب عملکرد زاینده و بازآفرینی هوش انسان است، در حالی که بعد پنجم در واقع بر تمام هوش حاکم است.

بعد ششم

شعله ای پیوسته، ذهن کاملاً ساکن را که از آگاهی آگاه است و نه چیز دیگر، را تداعی می کند.

 

کایف : آگاهی از آگاه بودن به خود

هر کسی برای فواصل کوتاه می‌تواند کایف را تجربه کند، آگاهی از خود. با این حال، حفظ آن بسیار دشوارتر است، زیرا همان قدرتی که به ما امکان می دهد ذهن را به اندازه کافی کنترل کنیم تا بتوانیم به کایف برسیم، سایر ابعاد را نیز تحریک می کند و موجی را در بی حرکت ترین آگاهی ایجاد می کند.

آن موج از بعد ششم و سپس پنجم، چهارم و سوم عبور می‌کند و مستقیماً به بعد دوم می‌رود. و اگر بخش‌هایی از ذهن، به‌ویژه در بعد دوم و سوم، وجود داشته باشد که تحت هدایت اراده نباشد یا حل نشده باشد، آن موج آن‌ها را تسریع می‌کند و آگاهی را از کائف بیرون می‌کشد.

به همین دلیل است که تعداد بسیار کمی از مشتاقان می توانند به سادگی مطلق در کایف بمانند زیرا شدت آگاهی ناب از طریق مجموعه عصبی تابش می کند بنابراین، اگرچه به خودی خود به راحتی می توان به کایف دست یافت، اما در واقع حفظ آن برای دوره های طولانی تر دشوارتر از حل شدن در کایف است.

فرد مشتاق با توجه به این موضوع، خود را وقف اصلاح نمودهای بیرونی بعد دوم، سوم و چهارم می کند تا کنترل پایداری بر آن نیروها به دست آورد تا وقتی به کایف بازگردد، موجی که به ذهن می رود تحریک واکنشی کافی برای بیرون کشیدن آگاهی به بعد سوم را ایجاد نکند. هر کسی این تجربه را داشته است.

بنابراین، قلمروهای آگاهی از خود صرفاً با ماهیت مکانیسم ابعاد، خود را از ورود محافظت می کنند بنابراین تجربه کایف ساده است. مفاهیم ما در مورد بزرگترین مانع است. ما اغلب احساس می کنیم که آگاهی خالص را باید با یک زندگی مقدس به دست آورد پس مفهوم “من اینجا هستم و بهشت آنجاست” یک مفهوم نادرست است. درک کنید و سپس ضمیر ناخودآگاه را متقاعد کنید که شما در حال حاضر همه چیز هستید – درون و بیرون شما یکی است. قدیسی که شما تصور می کنید زندگی کاملی دارد در آگاهی شما زندگی می کند. تمام ابعاد هستی در شما ساکن هستند و شما هرگز کمتر یا بیشتر از آنچه هستید در این لحظه نخواهید بود. این دستیابی به آگاهی خالص را ساده می کند، اینطور نیست؟ بنابراین اگر توشه عقاید انباشته و سوء تفاهم ها را دور بریزیم ساده است.

 

بعد هفتم: فضای درونی خالص

بعد هفتم

فضای بینهایت: هنرمند با استفاده از استعاره منظومه شمسی که توسط Aum فراگیر احاطه شده است، وسعت فضا را نشان می دهد. نماد نوار کناری یک گلدان کومبای سنتی با برگ‌های انبه و نارگیل است تا خوشبختی آرام این بعد ذهن را به تصویر بکشد. BAANI SEKHON

 

هیچ الگوی ذهنی در هسته بعد هفتم قابل مشاهده نیست. بعد هفتم دنیای خاموش است. فقط هوا آنجاست ، دود نیست. فقط انرژی خالص که معادل فضای خالص است. آنچه در اینجا مشاهده می شود ذرات با نیروی اکتینیک شدیدتر از سایر ذرات نیروی اکتینیک است. بنابراین، پرتوهای نیروی اکتینیک در بعد هفتم به صورت رنگ خالص یا صدای خالص دیده می‌شوند، زیرا صدا و رنگ خود یک چیز هستند و در این بعد تجزیه می‌شوند.

 

وقتی کسی آگاهانه در بعد چهارم قرار می گیرد، درخششی خفیف ماه مانند در سرش می بیند – فقط یک درخشش ضعیف. هنگامی که او در آگاهی بعد پنجم قرار می گیرد، به نور درونی درخشانی روشن و شفاف در سر می رسد. با این حال، هنگامی که او به بعد ششم تکامل می یابد، آن نور در تمام سلول های بدن – از طریق تنه، دست ها، پاها و پاها می درخشد. سپس در بعد هفتم وارد فضای درونی ناب می شود و در درون خود فضای وسیعی را می بیند که مدام می رود و ادامه می یابد. در آن زمان او لزوماً از نور آگاه نیست، زیرا نور به عنوان برهمکنش نیروی خالص با نیروهای مغناطیسی وجود دارد.

 

بعد هفتم فضای درونی شفاف است – نه نور سفید شفاف، فقط فضای روشن که به بی نهایت می رود و ادامه می یابد، مانند یک آسمان بی نهایت درونی. بنابراین خود فضا، حتی فضای بین کهکشانی در بعد دوم، تاریک است، اما جو ما به دلیل مقاومت بازتابی یا اصطکاک که انرژی نوری را ارائه می دهد سبک است. به همین ترتیب، کسی که عمیقاً در بعد هفتم غوطه ور است، بدون آگاهی از نور، از آگاهی آگاه خواهد بود. به یک معنا او بالاتر از نرخ ارتعاش نور خواهد بود، و از خود آگاهی خود آگاه می شود.

 

آگاهی تغییر نمی کند، فقط به نظر می رسد که با چرخش ابجکت های آگاهی تغییر می کند. بنابراین کایف یا آگاهی محض در بعد هفتم دقیقاً همان آگاهی است که در ابعاد بیرونی به صورت niimf حرکت می کند. تفاوت در ابعاد است نه در آگاهی. به عبارت دیگر، با همان آگاهی که اشیاء فیزیکی را در بعد دوم می بینید، در بعد پنجم و ششم نیز اشکال لطیفی را درک می کنید و زمانی که بتواند همه اشیاء را از صفحه ذهن محو کنید و از خود آگاه باشد، آگاهی محض نامیده می شود. این را می توان با بیرون آمدن آهسته از مراقبه عمیق در بعد هفتم به جای بیرون آمدن سریع مشاهده کرد.

با آهسته کردن آگاهانه فرآیند بیرونی‌سازی، ابتدا آگاهی خالص را مشاهده می‌کنیم، سپس آگاهی از اشکال ظریف نور و سازگاری‌های مختلف فضای متراکم‌تر را مشاهده می‌کنیم که می‌توان از نظر بصری آن را تشخیص داد. این ما را از آگاهی ساده و بلافاصله به فرآیندهای بینایی می رساند. ما همچنین ممکن است صداهای درونی را بشنویم – صدای بلند “ee” یا “aum”. بعد دید واقعی درونی را می توان دید. همانطور که آگاهی بیشتر به سمت ذهن حرکت می کند، به جای تمرکز، شروع به حرکت یا جریان می کند و سپس ممکن است به الگوهای حافظه، سپس به جریان انرژی سیستم عصبی و خارج شدن به بدن فیزیکی برسد. در این مرحله فرد احساس می‌کند رودخانه شادی از انرژی در بدن جاری می‌شود، یا شاید ناراحتی یا حتی درد را احساس کند.

با باز کردن چشم ها، آگاهی در نهایت به دنیای بعد دوم اشیا سرازیر می شود. این همان آگاهی است که از طریق ابعاد عمل می کند و به آنچه شما «شما» می نامید نزدیکتر است تا هر شکل دیگری که بتوان آن را با ذهن شناسایی کرد.

 

با ورود به بعد هفتم، ما وارد قلمروهایی از دانش می شویم که از ادراکات فوق خودآگاه خود مافوق آگاه است. این دنیای بهشتیه خود خدایان خواهد بود. محل تجمع آنها ، بعد هفتم اصلاً به بعد پنجم نگاه نمی کند. به بعد ششم و عمیق‌تر یعنی به بعد هشتم، نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم نگاه می‌کند، که در قلمروی کاملاً متفاوت وجود دارند – به اصطلاح، یک جهان متفاوت. و همه اینها در درون شما اتفاق می افتد، در ذهن شگفت انگیز انسان.

 

برای ورود به بعد هفتم باید هر چیزی که آموخته شده است فراموش شود. هیچ مفهومی در آنجا وجود ندارد، هیچ احساسی وجود ندارد، هیچ فکری وجود ندارد، هیچ کسی آشکار نیست – فقط فضای ناب یا آگاهی ناب. بنابراین، در آن حالت متعالی، کاری جز این نیست که آگاهی از خود آگاه شود و سرانجام خود را ببلعد. سپس خود به تنهایی باقی می ماند. پس از آن حذف کامل آگاهی در نیستی هستی، آگاهی ناب برمی‌گردد، خود را فراموش می‌کند و به صورت niimf به ذهن سفر می‌کند، به بعد پنجم می‌نگرد ، سپس به سمت چهارم ، به سوم و دوم می‌نگرد و درگیر می‌شود. همه چیز از نو برای شما شروع می شود. فوق العاده نیست؟

بعد هفتم

گلدان کومبای سنتی با برگ‌های انبه و نارگیل برای به تصویر کشیدن خوشبختی آرام این بعد ذهن.

 

بعد هفتم: ادغام خطوط تقسیم

 

بین ابعاد پنجم، ششم و هفتم، خطوطی که ما ترسیم می‌کنیم کاملاً فرضی هستند. برای درک آنها، تعریف و شناسایی این قلمروها به آنها مرز می دهیم. خطوط جداکننده بین اول، دوم، سوم و چهارم واضح و مشخص است. اما در قلمروهای عمیق‌تر می‌دانیم که آنها با هم ادغام می‌شوند. این از نظر فکری جذاب است، اما تجربه بسیار متفاوت است. و این همان چیزی است که هر شخصی به دنبال آن است، تجربه مستقیم شخصی.

 

فضای شفاف، آرام و قدرتمند بعد هفتم، میلیون‌ها سال است که دست نخورده و دست نخورده باقی مانده است. آگاهی از طریق آن با مشاهده شکست رنگ های مختلف ، شنیدن زیر و بم های صداهای مختلف از آن عبور می کند. این خود منبع تولید همه چیز است. این انرژی اکتینیک در حالت سکون خود است. زیرا وقتی انرژی اکتینیک و انرژی ادیک در هم می آمیزند، ذهن فعال می شود و آگاهی بر امواج جوهره ذهن رانده می شود و بنابراین به چیزهای مختلف می نگرد. انرژی اکتینیک یا خالص هنگامی که با انرژی مغناطیسی ترکیب می شود، شکلی را ایجاد می کند، به روشی مشابه که ترکیب هوا، فضای نامرئی، با دود، اشکال یا ابرهای مختلفی را در آسمان ایجاد می کند. بسته به چگالی و حرکت دیگری از ترکیب دود و هوا الگوهای مختلفی ایجاد می شود.


منبع:https://www.hinduismtoday.com/philosophy-and-scripture/seven-dimensions-of-the-mind/

  1. ۰

    بی نظیر بود

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید




سلام جناب علیخانی و تیم زحمتکشتان سپاسگزارم بخاطر اینکه این توانایی و انگیزه را داشتی برای اول خودت که به موفقیت رسیدی و بعد ترویج ان در ایران به یاری خدا این سایت در مسیرم قرار گرفت و ۲ محصول سفارش دادم که همون روز اول اولین نتیجه رویت شد به حول و قوه الهی حتما در اینده نزدیک از نتایج خواهم گفت برای کاربران سایت که میشود .بازهم سپاسگذارم و امیدوارم در این مسیر موفق باشید

این مطلب را به اشتراک بگذارید



امتیاز شما به این مطلب

train-your-brain.jpg


جست و جو

برای جست و جو کلمه مورد نظر را وارد کنید.

پیام های سیستم

۷ راه برای غلبه بر ترس از شکست

راه برای غلبه بر ترس از شکست

وقتی روی پروژه ای تلاش می کنید، و به افراد زیادی در مورد آن صحبت میکنید و شب ها بی خوابی می کشید و در تلاش هستید مسیر موفقیت را سپری کنید، شکست می تواند کوبنده باشد. اما اگر دائماً از نتیجه منفی می ترسید، نمی توانید به هدف خود برسید.

ممکن است شغل رویایی خود را از لیست اهداف خود خط بزنید چون با وجود شکست، تلاش بی معنی خواهد بود. ممکن است به یک رابطه امیدوارکننده پایان دهید زیرا اگر رابطه به خوبی پیش نرود از درد پس از جدایی می ترسید. در هر دوی این موارد، با ایجاد یک نتیجه بد می تواند شما را از دنبال کردن اهدافتان باز دارد.

چه در محل کار باشد چه در زندگی، طبیعی است که نگران این باشیم که آیا همه چیز درست می شود یا خیر. اما در واقع، طبق نظرسنجی که روی بیش از ۱۰۰۰ نفر انجام شد، مردم بیشتر از اینکه از عنکبوت ها، تنها ماندن در خانه و حتی ارواح می ترسند از شکست خوردن می ترسند.

اما اگر به ترس اجازه دهید به شما غلبه کند می تواند شما را ناتوان کند. مهم است که مراقب ترس‌های خود باشید تا تأثیر منفی بر زندگی شما نداشته باشند.

در ادامه روش هایی وجود دارد که به شما کمک میکند بر ترس از شکست غلبه کنید.

بهترین عبارت های تاکیدی برگفته از کتاب ۴ اثر از فلورانس اسکاول شین

فلورانس اسکاول شین (انگلیسی: Florence Scovel Shinn؛ ۲۴ سپتامبر ۱۸۷۱–۱۷ اکتبر ۱۹۴۰) هنرمند اهل ایالات متحده آمریکا بود که در سال‌های میانی عمر خود تبدیل به یک معلم مذهبی تفکر نوین و نویسندهٔ متافیزیک شد. در محیط‌های تفکر نوین، شین به خاطر کتاب اولیه‌اش «بازی زندگی و چگونگی بازی کردن آن» (۱۹۲۵) شناخته می‌شود.

فلورانس اسکاول شین فلسفه خود را به این صورت بیان می‌کند:نیروهای نامرئی همواره برای انسان کار می‌کنند که همیشه خودش رشته‌ها را می‌کشد، اگرچه انسان از این موضوع آگاه نیست. اما به دلیل قدرت ارتعاش کلمات، هر چه انسان بیان می‌کند، شروع به جذب آن می‌کند.— بازی زندگی، فلورنس اسکوول شین

اپدیت مقاله: چگونه ذهنیت افراد ثروتمند را داشته کنیم ؟

افراد ثروتمندان از نظر عادت با بقیه افراد جامعه چه تفاوت هایی دارند؟ پس از مطالعه ۲۳۳ فرد ثروتمند و ۱۲۸ فرد فقیر به مدت پنج سال، توماس کورلی، حسابدار و برنامه ریز مالی، عادات موفقیت روزانه افراد ثروتمند را در کتاب خود به نام عادات ثروتمندان: عادت های روزانه افراد ثروتمند و موفق کشف کرد. از ۲۳۳ میلیونر، ۱۷۷ نفر خودساخته بودند و ۵۶ نفر از آنها پول خود را به ارث برده بودند.

برنده شدن در قرعه کشی

تأکیدات آلبوم ذهن خوداگاه و ناخودآگاه شما را با هم هماهنگ میکند و توانایی تجسم شما را برای برنده شدن افزایش میدهد .با این آلبوم ذهن شما کاملا با هدف برنده شدن هماهنگ خواهد شد و عمیقا برای پیروز شدن در قرعه کشی اعتقاد پیدا خواهید کرد.

انتشار مقاله: چگونه در شرایط سخت به خدا اعتماد کنیم؟

اعتماد به معنای باور قابل اطمینان به، حقیقت، توانایی یا قدرتی بالاتر از قدرت خودمان است. بنابراین، وقتی صحبت از اعتماد به خدا می شود، به معنای ایمان به قابل اطمینان به، کلام او، توانایی و قدرت او است. کتاب مقدس می گوید که خدا نمی تواند دروغ بگوید. او همیشه به وعده هایش عمل می کند و اینکه او شما را دوست دارد و خیری برای شما در نظر گرفته است. توکل به او به این معناست که آنچه را که او در مورد خودش، درباره جهان و درباره شما می گوید، درست است.

آپدیت مقاله: چطور قانون مقاومت را شکست دهیم؟

آیا وقتی سعی می کنید خواسته های خود را آشکار کنید و هیچ اتفاقی نمی افتد احساس ناامیدی می کنید؟

به نظر می رسد که یک نیروی نامرئی و بیرونی وجود دارد که به ما فشار می آورد و خواسته های ما را از ما دور میکند، اما در واقع مقاومت از درون می آید.

برای از بین بردن مقاومت ها، باید به درون نگاه کنید تا بفهمید چرا مانع رسیدن به خواسته های خود می شوید. شما باید با تغییر باورهای قدیمی مخرب و رها کردن وابستگی به نتیجه، قدرت خود را پس بگیرید. سپس با انجام اقدامات الهام‌آمیز و یافتن شواهد از قبلاً نشان داده شده اقدام کنید.

انتشار محصول : مراقبه نور

آیا در زندگی خود مشکلات جسمی دارید و احتمال می دهید به دلیل انسداد انرژی باشد؟

آیا بدون اینکه بفهمید چرا به سمت احساسات و واکنش های منفی گرایش دارید ؟

آیا می خواهید از نظر جسمی و عاطفی سالم و متعادل باشید، و روابط عالی با دوستان خود ایجاد کنید؟

اگر اینطور است از این مراقبه قدرتمند برای بازگرداندن تعادل به بدن، ذهن و روح خود استفاده کنید – هر ۷ مرکز چاکراها را باز ، درمان و متعادل کنید و به یک رابطه هماهنگ با خود و جهان برسید.

انتشار مقاله : چطور خواسته خود را متجلی کنیم؟ باید و نبایدها

جلی خواسته ها چیست؟

تجلی، به معنی تجربه چیزی است که می خواهید احساس کنید – و سپس زندگی و باور به آن تجربه به طوری که بتوانید آن را به صورت فیزیکی خلق کنید.

می‌توانید برای جذب هر چیزی که می‌خواهید را تجلی کنید، خواه یک تجارت موفق، سلامتی بهتر، یک رابطه یا حتی یک شی مادی.

گاهی اوقات ما چیزهایی فراتر از رویاهایمان آشکار می کنیم. بنابراین هنگام تجلی، مهم است که برای احتمالاتی که ممکن است رخ دهد اماده باشید. زیرا وقتی با انرژی محبت آمیز کیهان هماهنگ می شوید، هیچ محدودیتی برای آنچه می توانید جذب کنید وجود ندارد.

آپدیت مقاله : هفت بعد ذهن

بعد اول درون چیزهایی است که نمی توانید ببینید یا لمس کنید. داخل یک تکه میوه بعد اول است. بیرون یا سطح میوه بعد دوم است. درون بدن فیزیکی، زمین، یک درخت و یک سنگ – اینها همه در بعد اول قرار دارند. برای بیرون آوردن بعد اول، به سادگی میوه را باز کنید. بخشی که قبلاً دیده نشده بود و دست نخورده بود اما اکنون قابل مشاهده و محسوس است که به بعد دوم آورده شده است.

هفت بعد ذهن

هفت بعد ذهن- نقشه هستی و آگاهی

ساتگورو سیوایا سابرامونیاسوامی(سیوایا سابرامونیاسوامی یک رهبر مذهبی هندو آمریکایی بود که توسط پیروانش به گورودوا معروف بود. سوبرامونیاسوامی در اوکلند کالیفرنیا به دنیا آمد و در جوانی هندوئیسم را پذیرفت)، آگاهی را به هفت دسته تقسیم می کند که از درشت تا بسیار ظریف شامل می شود. دو مورد اول وجود فیزیکی را توصیف می کنند – درون و بیرون اشیا. بعد سوم سطح هوشیاری طبیعی بشر است که شامل افکار و احساسات درباره زندگی خود و دیگران است. بعد چهارم تا هفتم را می توان به عنوان قلمروهای درونی، عرفانی یا بالاتر آگاهی توصیف کرد. آنها در همه چیز هستند اما برای دسترسی مداوم به آموزش و تمرین نیاز دارند. این مقاله منحصر به فرد در ارائه راهنمایی در تلاش های ما برای دسترسی به حالات درونی آگاهی مفید است.

آیا واقعاً فقط از ۱۰ درصد مغز خود استفاده می کنیم؟

در نهایت، تصور اینکه انسان تنها از ۱۰ درصد از مغز استفاده میکند نه تنها نادرست، بلکه نامربوط است.ذهن فوق‌العاده انعطاف پذیر است و می‌تواند زمانی که منطقه‌ای از بین می‌رود یا آسیب می‌بیند، دوباره مسیرهای عصبی جدید ایجاد کند. حتی اگر بخشی از مغز آسیب دیده یا برداشته شود، ذهن می تواند راهی برای کار با حداکثر ظرفیت خود پیدا کند.

آپدیت مقاله : چطور به خواسته هایمان برسیم؟

وقتی میخواهید به این سوال پاسخ ‌دهید واقع‌بین باشید: از خودتان بپرسید در زندگیم “من الان کجا هستم؟” پاسخ صادقانه به این سوال روی کسب و کار و کل زندگی شما تاثیر دارد.

در کتاب از خوب به عالی، جیم کالینز داستان جیم استاکدیل، افسر ارتش آمریکا را روایت می کند که در طول جنگ ویتنام به مدت هشت سال اسیر بود و مرتباً شکنجه می شد. از استاکدیل پرسیده می شود کدام سربازها موفق به زنده ماندن شدند. استاکدیل پاسخ می دهد: پاسخ ساده است: خوشبین ها.

انتشار فیلم تنها پسر او – اِبراهیم

 پس از دعوت خداوند، ایمان حضرت ابراهیم در سفر سه روزه‌اش برای قربانی کردن پسرش، مورد آزمایش قرار می‌گیرد و ….

انتشار مقاله :چطور به شهود خود اعتماد کنیم؟

آیا تا به حال ایده ای داشته اید که محقق شود؟

آیا استعداد در حدس زدن اتفاقات بعدی در فیلم دارید؟

آیا در مورد احساس نیت بد در دیگران “همیشه” حق با شماست؟

اگر به هر یک از موارد بالا بله گفتید، پس شهود قوی دارید!

حال سوال واقعی این است: چقدر به شهود خود اعتماد می کنید و یا از آن پیروی می کنید؟

من همیشه فردی شهودی بوده‌ام، اما در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه، به شهود‌هایم اعتماد نداشتم.

وقتی استاد از کلاس سوالی می‌پرسید، تقریباً همیشه جواب را می‌دانستم، اما هرگز دستم را بلند نکردم. بعد وقتی یکی دیگر دستش را بلند می‌کرد و جواب درست را می‌گرفت، همیشه به خودم لگد می‌زدم که چرا به خودم اعتماد ندارم.

آیا شما هم چنین تجربه ای داشته اید؟

ورود به حساب کاربری

ایجاد حساب کاربری جدید